معنی فرزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرزی. [ف َ] (اِ) به معنی فرزین است که بیاید. (آنندراج). رجوع به فرزان و فرزین شود.
فرزی. [ف ِ] (حامص) سرعت. (یادداشت به خط مؤلف). || چابکی. چالاکی. چستی. (یادداشت به خط مؤلف).
(فَ رْ) نک فرزین.
چابکی، چالاکی،
تردستی، جلادت، چابکی، چالاکی، شطارت،
(متضاد) کندی
پارسی تازی گشته فرز فرزین (اسم) مهره ای از شطرنج که به منزله وزیر است، چوبی دراز که در طویله ها نصب کنند و زین و یراق اسب را بالای آن نهند.