معنی فردی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فردی. [ف َ] (حامص) انفراد. تنهایی. بی انبازی. یگانه بودن:
اگر با بخت نرماده قرینند این خدادوران
تو چون دوران به فردی ساز کآخر فرد دورانی.
خاقانی.
|| (ص نسبی) منسوب به فرد. انفرادی. رجوع به فرد شود.
فردی. [ف َ] (اِ) طومار. || فهرست. (ناظم الاطباء).
فردی. [ف َ دا] (ع ق) یکان یکان: جأوا فردی، آمدند یکان یکان. (منتهی الارب). واحداً بعد واحد. (از اقرب الموارد).
یکایی
اختصاصی، انفرادی، خصوصی، شخصی،
(متضاد) جمعی
انفرادی، تنهائی، یگانه بودن