معنی فراگرفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فراگرفتن. [ف َ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) بگرفتن. گرفتن. (یادداشت به خط مؤلف). اخذ. (تاج المصادر بیهقی): گفت یا موسی فراگیر و مترس. (قصص الانبیاء).
صعب گردد به تو آن کار که اش داری صعب
بگذرد سهل گرش نیز فراگیری سهل.
ابن یمین فریومدی.
بعضی را بکشت و بعضی را به بردگی فراگرفت. (ترجمه ٔ تاریخ قم). || برداشتن: قدحی آب فرات فراگرفت و بریخت. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 12). رجوع به فرازگرفتن و برگرفتن شود. || شمول. اشتمال. دربرگرفتن. (یادداشت به خط مؤلف). || آموختن و مطالعه نمودن. (آنندراج). آموختن و یاد گرفتن. (غیاث):
بتی دارم که بیرون آورد از دین فرنگی را
فراگیرند از چشمش غزالان شوخ وشنگی را.
محسن تأثیر (از آنندراج).
|| معلوم کردن. (غیاث از چراغ هدایت). || گسترش یافتن. گسترده شدن. همه جا را گرفتن: مباداکه چون آتش بالا گیرد، عالمی را فراگیرد. (گلستان).
اول چراغ بودی و آهسته شمع گشتی
آسان فراگرفتی، در خرمن اوفتادی.
سعدی.
|| پر کردن. (ناظم الاطباء):
بسا نحیف نهالا که گر بپیراییش
فضای باغ فراگیرد از فروغ و فتن.
قاآنی.
|| محاصره کردن. گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن: اتباع خوارزمشاه را به تیغ انتقام فراگرفتند و بعضی را بکشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). آلتونتاش و ارسلان جاذب حصار او را فراگرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || عادت کردن. || واپس گرفتن. || تصرف کردن. || نگاه داشتن. || ربودن. || منقبض بودن. || اسهال داشتن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

گرفتن، بازگرفتن، تصرف کردن، محاصره کردن، در برگرفتن، شامل شدن، آموختن، یاد گرفتن 6- معلوم کردن، گسترش یافتن، پر کردن، عادت کردن. [خوانش: (~. گِ رِ تَ) (مص م.)]

فرهنگ عمید

یاد گرفتن، آموختن،
گرفتن،
تصرف کردن،
[قدیمی] برداشتن،
احاطه کردن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر