معنی فراخ سخن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فراخ سخن. [ف َ س ُ خ َ] (ص مرکب) پرگوی و بی صرفه گوی. (آنندراج).بسیارگوی. مکثار. (یادداشت بخط مؤلف):
گرچه برحق بود فراخ سخن
حمل دعویش بر محال کنند.
سعدی.
فرهنگ معین
(~. سُ خَ) (ص مر.) پرحرف، پُرسخن.
فرهنگ عمید
پرگو، بیهودهگو،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) پرگوی و بیهوده گوی مکثار.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.