معنی فراخ رو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فراخ رو. [ف َ رَ / رُو] (نف مرکب) به تعجیل و شتاب رونده. || کسی که از حد خود بیرون رود. مسرف. هرزه خرج. (برهان).
فراخ رو. [ف َ] (ص مرکب) مردم گشاده رو و شکفته و خندان. || کسی که پیوسته به عیش و عشرت گذراند. (برهان). || آن که با مردم خوشرویی و خوش خلقی کند. (برهان) (ناظم الاطباء). فراخ روی. رجوع به فراخ روی شود.
به شتاب رونده، به عجله رونده، کسی که از حد خود تجاوز کند، ولخرج، اسراف کار. [خوانش: (~. رَ یا رُ) (ص فا.)]
گشاده رو، خوش - رو، خوش گذران. [خوانش: (~.) (ص مر.)]
وی ویژگی کسی که از حد خود تجاوز میکند،
گشادهرو، خوشرو، خندان،
(صفت) شتاب رونده به عجله رونده، کسی که از حد خود تجاوز کند، مسرف هرزه خرج. (صفت) گشاده رو خندان، کسی که پیوسته بعیش و عشرت گذراند.