معنی فخ، فخیح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ فارسی آزاد

فَخّ، فَخیح، (فَخَّ، یَفِخُّ) منتشر شدن بوی خوش، وزیدن نسیم خوشبو، خُرخُر کردن درخواب، صدا کردن مار،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر