معنی فارغ کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فارغ کردن. [رِ ک َ دَ] (مص مرکب) آسوده کردن:
پیش او بنوشت شه کای مقبلم
وقت آمد زود فارغ کن دلم.
مولوی.
|| پایان دادن. || زایانیدن.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) آسوده کردن، پایان دادن، زایاندن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر