معنی غوص کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غوص کردن. [غ َ / غُو ک َ دَ] (مص مرکب) فرورفتن در آب. (ناظم الاطباء). غوطه خوردن. غوطه زدن. رجوع به غوص شود:
گهر ناید بکف بی غوص کردن.
کاتبی.
|| غور کردن. استقصاء. تعمق. دقت در دانستن حقیقت و کنه چیزی. رجوع به غَوص شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) فرو رفتن در آب غوطه خوردن، داخل شدن، تامل کردن در امری.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر