غنیة در لغت نامه دهخدا - جدول یاب

غنیة در لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

غنیه. [غ ُن ْ ی َ] (ع اِمص) بی نیاز شدن. (دهار). توانگر شدن و بی نیاز شدن. (المصادر زوزنی). توانگری و بی نیازی. (منتهی الارب). اسم مصدر است بمعنی غِنی ̍. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). مالداری و توانگری. (آنندراج):
غنیه ٔ بی مال خوان و صحت بیمار.
سوزنی.
|| مقیم شدن و زیستن. (المصادر زوزنی). مقیم شدن. غِنی ̍. (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل). || (اِ) چاره. یقال: ما له عنه غنیه؛ یعنی او را از وی چاره ای نیست. (از منتهی الارب). یقال: له عنه غنیه؛ ای استغناء. (اقرب الموارد).

غنیه. [غ َ نی ی َ] (ع ص) تأنیث غَنی ّ. رجوع به همین کلمه شود.

غنیه.[غ ُ ن َی ْ ی َ] (اِخ) از اعلام است. (منتهی الارب).

غنیه. [غ َ نی ی َ] (اِخ) الاعرابیه. شاعره ای عرب بود. رجوع به البیان و التبیین جاحظ ج 3 ص 35 و 36 شود.

غنیه. [غ َ نی ی َ] (اِخ) اُم ّاُلحُمارِس. نام یکی از زنان فصیحه ٔ عرب. رجوع به فهرست ابن الندیم چ مصر 1348 هَ. ق. ص 70 شود.

غنیه. [غ َنی ی َ] (اِخ) ام الهیثم. یکی از زنان فصیحه ٔ عرب بود. (از فهرست ابن الندیم چ مصر 1348 هَ. ق. ص 76).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر