معنی غنچه غنچه شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
غنچه غنچه شدن. [غ ُ چ َ / چ ِ غ ُ چ َ / چ ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) مانند غنچه شدن. غنچه وار گشتن:
بر لب دجله ز بس بوس لب نوش لبان
غنچه غنچه شده چون پشت فلک روی زمین.
خاقانی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) مانند غنچه شدن غنچه وار گشتن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.