معنی غم گسار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(ص فا.) آن چه که غم را ببرد، دوست، یار، همدم، غمخوار،

فرهنگ عمید

یار و دوست که همدم و هم‌راز باشد و غم شخص را از بین ببرد، غم‌خوار: همه روز اگر غم خوری غم مدار / چو شب غم‌گسارت بُوَد در کنار (سعدی۱: ۱۶۳)،
(صفت فاعلی) آنچه غم و غصه را بزداید، آنچه اندوه ببرد، غم‌زدا: مطرب یاران بگوی این غزل دلپذیر / ساقی مجلس بیار آن قدح غم‌گسار (سعدی۲: ۴۸۴)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر