معنی غم بردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غم بردن. [غ َ ب ُ دَ] (مص مرکب) غم خوردن. غمناک شدن:
مبر گفت غم کآن کنم کت هواست
بهر روی فرمان و رایت رواست.
اسدی (گرشاسب نامه).
نظر گویند سعدی با که داری
که غم با یار بردن غم نباشد.
سعدی (طیبات).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) غم خوردن اندوه بردن غمگین شدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر