معنی غلغله انداختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غلغله انداختن. [غ ُ غ ُ ل َ / ل ِ اَ ت َ] (مص مرکب) غلغله افکندن. شور و غوغا افکندن. فریاد و هایهوی برآوردن. بانگ و آواز برآوردن:
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز.
حافظ.
رجوع به غلغله افکندن و غلغل افکندن شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) شور و غوغا انداختن فریاد و هیاهوی برآوردن، آشوب بر پا کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر