غلطک | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

غلطک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غلطک. [غ َ طَ] (اِ مرکب) مبدل غلتک است نه معرّب، به معنی غلطیدن و یکبار از پهلوبه پهلو برگردیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || پایه ٔ ارابه که آن مدور و غلطان باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). چرخ. چرخ کالسکه و ارابه و درشکه و جز آن. قرقره: خرک سه چوبه ای باشد که بر پای هرکدام ارّاده ٔ کوچکی نصب کنند و به دست اطفال دهند تا راه رفتن بیاموزند. (برهان قاطع ذیل خرک):
در جهانگیریت بتوپ کشی
نام خورشید غلطک گردون.
ظهوری (از آنندراج).
|| سنگ یا آهنی استوانه ای و غلطان برای هموار کردن و تسطیح جایی چون بام و جاده و امثال آن. || ماشین و دستگاهی برای همین مقصود. ماشین بزرگ که بر جاده گردانند هموار شدن را. آلتی است استوانه ای فلزین بزرگ سنگین وزن که بر جاده برای هموار کردن آنها غلطانند. جاده صاف کن. || بام غلطان. رجوع به بام غلطان شود. || آلت زراعی که به زمینهای شخم زده به منظور زیر خاک رفتن تخمها کشند.

فرهنگ فارسی هوشیار

نادرست نویسی غلتک پارسی (اسم) چوبی گرد و میان سوراخ بزرگ که آن را پایه ارابه کنند، چوبی گرد که آن را بر بالای چاه بندند و ریسمان را بدان بندند و بیاری وی آب از چاه آسان کشند، سنگ استوانه شکل که آنرا روی بام غلتانند تا محکم شود و آب باران در آن نفوذ نکند غلتان، آلتی که برای مسطح کردن خیابانها و کوچه ها به کاربرند، آلتی که به زمین های شخم زده کشند تا تخمها زیر خاک روند. یا روی غلتک افتادن کاری. براه افتادن آن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر