معنی غلت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
غلت. [غ َ] (اِمص) اسم مصدر از غلتیدن. به معنی غَلط است که از غلطیدن باشد، و غلط معرب آن است. (از برهان قاطع) (آنندراج). غلتیدن بود و به پهنا گردیدن. (فرهنگ اسدی نخجوانی). چرخیدگی به روی خود (ناظم الاطباء).
ترکیب ها:
- غلت خوردن. غلت دادن. غلت زدن. رجوع به همین مدخل ها شود.
|| تحریر (در آواز). رجوع به آهنگ شود.
غلت. [غ َ] (ع مص) برانداختن بیع. (منتهی الارب). به هم زدن بیع و شری: غلت البیع و الشراء غلتاً؛ اقاله. (اقرب الموارد). || تنزل قیمت متاعی به سبب کمی مقدار یا خرابی کیفیت آن.عدم اعتبار از حیث کیفیت یا کمیت. (دزی ج 2 ص 221).
غلت. [غ َ ل َ] (ع مص) غلط کردن. یا غلت درحساب است و غلط در قول. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). غلط کردن در حساب. (تاج المصادر بیهقی). ناصواب اگر در حساب باشد. (از رسائل تاریخ بیهقی پارسی نغز ص 396). غلط در حساب و کتاب و شماره. (برهان قاطع).
غلت. [غ َل ْل َ] (ع اِ) غله. رجوع به غله شود: و چون به کنار دریا رسیدند وهزر جمله ٔ ذخیره و غلت کی مانده بود به دریا افگند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 96).
غلت. [غ ِل ْ ل َ] (اِمص) در قزوین و بعض جاهای دیگر به معنی قطر و ستبری و کلفتی و ضخامت و ثخن و عمق آید. ظاهراً کلمه ای است ترکی اصل و ریشه ٔ غلظت عرب، و یا غلت مصحف مخففی از غلظت عرب است: آفرین به غلتش صلوات بر کلفتیش. (در تداول قزوینیان در وصف خیار).
(غَ لَ) [ع.] (مص ل.) اشتباه کردن در حساب و شماره.
(غَ لْ) (اِمص.) گشتن از یک پهلو به پهلوی دیگر.
غلتیدن
(اسم مصدر) (موسیقی) گردانیدن آواز در حلق، کشش دادن صوت هنگام آوازهخوانی، تریل،
* غلت خوردن: (مصدر لازم) در حالت خواب یا درازکشیدگی بر روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گشتن، غلتیدن،
* غلت دادن: (مصدر متعدی) کسی یا چیزی را در روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گرداندن، غلتانیدن،
* غلت زدن: (مصدر لازم) = * غلت خوردن
* غلتوواغلت: [عامیانه] غلتیدن پیدرپی،
* غلتوواغلت خوردن: [عامیانه] = * غلتوواغلت
* غلتوواغلت زدن: [عامیانه] = * غلتوواغلت
بخش و محوطه، ابتدای حلق
تنگه، محل گذر جانوران، جمعیت
غلتیدن، به پهلو گردیدن