معنی غفور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غفور. [غ َ] (ع ص) آمرزگار.ج، غُفُر. (منتهی الارب) (آنندراج). آمرزنده ٔ گناه. (ترجمان علامه ٔ جرجانی). آمرزنده. (دهار). آمرزنده و پوشنده ٔ گناه. (مهذب الاسماء). غَفّار. عَفُوّ. صفوح.صَفّاح. || (اِخ) یکی از صفات باری تعالی است، یعنی ساتر گناه بندگان خود. (منتهی الارب) (آنندراج). نامی از نامهای خدای تعالی. اسمی از اسماء صفات الهی: ان اﷲ لغفور رحیم. (قرآن 18/16)، یعنی به تحقیق خدا آمرزنده ٔ مهربان است:
که شناسد که چیست از عالم
غرض کردگار فرد غفور.
ناصرخسرو.
رحمت بارخدایی که کریمست و لطیف
کرم بنده نوازی که غفور است و ودود.
سعدی.
دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر
که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود.
سعدی.

غفور. [غ ُ] (ع مص) به معنی غَفر (مص) و غفران. (از اقرب الموارد). رجوع به غفر و غفران شود.

غفور. [غ ُ] (ع اِ) ج ِ غُفر و غَفر، به معنی بزغاله ٔ کوهی. (از اقرب الموارد). رجوع به غفر شود.

فرهنگ معین

(غَ) [ع.] (ص.) از صفات خداوند به معنای آمرزنده.

فرهنگ عمید

بسیارآمرزنده، پوشندۀ گناه، آمرزندۀ گناه، آمرزگار،
(اسم، صفت) از صفات باری‌تعالی،

حل جدول

آمرزگار

بسیار آمرزنده، آمرزنده گناه، آمرزگار، پوشنده گناه

بسیار آمرزنده

بسیارآمرزنده

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بخشایشگر، آمرزگار، بخشاینده

مترادف و متضاد زبان فارسی

آمرزگار، آمرزنده، غفار

فرهنگ فارسی هوشیار

بسیار آمرزنده، آمرزگار

فرهنگ فارسی آزاد

غَفُوْر، بسیار آمرزنده- بخشنده گناه- یکی از صفات الهی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری