معنی غفو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غفو. [غ َف ْوْ] (ع مص) غفو کسی، به خواب شدن و خفتن او. (از منتهی الارب). خوابیدن یا چرت زدن و یا به خواب سبک رفتن. (از اقرب الموارد). || غفو کسی یا چیزی، برآمدن او بر آب. (از منتهی الارب): غفا الشی ٔ؛ طفا علی الماء. (اقرب الموارد). || (اِ) پشته ٔ بلند که آب بر آن نرود. (منتهی الارب). زُبیَه. (اقرب الموارد). || مغاکی جهت شکار شیر. (ناظم الاطباء).

غفو. [غ ُ ف ُوو] (ع مص) به معانی غَفْوْ در حالت مصدری. رجوع به غَفْوْ شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

هم آوای عفو تله ی شیر، نرگس سرایندگان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر