معنی غساله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(غُ لِ یا لَ) [ع. غساله] (اِ.) آبی که بدان دست و روی شویند.

فرهنگ عمید

غسال

آبی که با آن چیزی را شسته باشند،
آبی که پس از شستن چیزی از آن خارج شود،
آنچه شسته شود از جامه و مانند آن،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ گازر رختشوی زن، کازر خود کار (ماشین لباسشویی) ‎ چرکاب آب مانده از شست و شوی، آب چکیده، جامه ی شسته (صفت) مونث غسال زن شوینده، زنی که مرده شوید. ‎ آبی که بدان دست و روی شویند، آب چکیده و مستعمل بشستن چیزی. یا ثلاثه غساله. سه جام می که پس از خواب شب بهنگام بامداد نوشند ستا: ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود وین حدیث با ثلاثه غساله می رود. (حافظ 152)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر