معنی غریب دشمن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غریب دشمن. [غ َ دُ م َ] (ص مرکب) آنکه دشمن غریبان باشد. مقابل غریب دوست:
بگریزم از او که من غریبم
وین بی سر و بن غریب دشمن.
مجیر بیلقانی.
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
آنجا چه جای غمزدگان قلندر است.
خاقانی.
همین دو خصلت ملعون کفایت است ترا
غریب دشمن و مردارخوار می بینم.
سعدی (صاحبیه در صفت سگ).

فرهنگ عمید

آن‌که دشمن غریبان باشد، دشمن‌ غریب،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه دشمن غریبان باشد مقابل غریب دوست.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر