معنی غریب آشنا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
غریب آشنا. [غ َ] (ص مرکب) آنکه با غریب آشنا باشد. غریب نواز. غریب پرور. غریب دوست:
غریب آشنا باش و سیاح دوست
که سیاح جلاب نام نکوست.
سعدی (بوستان).
فرهنگ عمید
آنکه با غریبان آشنایی و دوستی کند، غریبنواز، غریبدوست: غریبآشنا باش و سیاحدوست / که سیاح جَلاّب نام نکوست (سعدی۱: ۴۴)،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه با غریبان آشنا باشد غریب نواز.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.