معنی غربیل بند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غربیل بند. [غ َ ب َ] (نف مرکب) آنکه غربیل سازد. غربیل گر. غربال بند. رجوع به غربال بند شود. || غربال بند. فُیوج. کولی. یوت. غرچه. غَرَچی. غربتی. چینگانه. قرشمال. توشمال. لولی. لوری. سوزمانی. کاوُل. کاوول. بکاوُل. کابلی. کاولی. رجوع به غربال بند شود. || زنی بدزبان و فریادزننده. و نیز دشنام گونه ای است زنان را. غربال بند. رجوع به غربال بند در این لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) غربال ساز غربال باف، کولی غره چی غربتی قرشمال، زنی که بسیار داد و فریاد کند زنی سخت بی حیاو فحاش.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر