معنی غذاخوری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
غذاخوری. [غ ِ / غ َ خوَ / خ ُ] (حامص مرکب) غذا خوردن. طعام خوردن. اغتذاء. || متعلق به غذا. مخصوص طعام: قاشق غذاخوری. میز غذاخوری. خانه های غذاخوری. اتاق غذاخوری.
فرهنگ معین
(~. خُ) [ع - فا.] (اِمر.) مکانی معمولاً سرپوشیده برای خوردن غذا (کافه، رستوران و...).
مترادف و متضاد زبان فارسی
رستوران، کافهرستوران، بشقاب، ظرف، تغذیه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.