معنی غباوت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
غباوت. [غ َ وَ] (ع مص، اِمص) کندذهنی. (غیاث) (آنندراج). درنایافتن و ابله شدن. (تاج المصادر زوزنی). گول گردیدن. نه دریافتن از چیزی. گولی. (منتهی الارب). احمقی. سَفَه. غافلی. عدم فطانت. کندفهمی. نادانی. بلاهت. بلادت: وزیر چون پادشاه را تحریص نماید در کاری که به رفق... تدارک پذیرد برهان حمق و غباوت خویش نموده باشد. (کلیله و دمنه). امیر سیف الدوله دانست که حرکت آن حضرت سبب جهل و غباوت اهل تدبیر و نقصان رشد ناصح و مشیر است. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 203).
(مص ل.) کند ذهن شدن، ابله شدن، (اِمص.) گولی، احمقی، ابلهی. [خوانش: (غَ وَ) [ع. غباوه]]
کودنی، کمهوشی، کمعقلی،
کند ذهنی، غافلی، کند فهمی، نادانی
غَباوَت، جهالت و نادانی- غفلت- فقدان فطانت،