معنی غانغرایا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غانغرایا. [غ َ] (معرب، اِ) (از یونانی گاگرینا) فساد عضو با بقای حس و فساد عضورا چون حس برجای نباشد شقاقلوس گویند. (از بحر الجواهر). در کتاب قانون بوعلی آمده: فی الاکله و فساد العضو و الفرق بین غانغرایا و شقاقلوس، الکلام فی هذه الاشیاء مناسب من وجه ما للکلام فی الامور التی سلف ذکرها. نقول ان العضو یعرض له الفساد و تعفن بسبب یفسد الروح الحیوانی الذی فیه او مانع ایاه عن الوصول الیه او الجامع للمعنیین و مثل السموم الحاره و البارده و المضاده بجواهرها للروح الحیوانی مثل الاورام وال
بثور و القروح الردیه الساعیه السمیه الجوهر والذی یخطاء علیها کمایخطاء فی صب الدهن فی القروح الغایره فیعفن اللحم وبالتبرید الشدید علی الاورام الحاره فیفسد مزاج العضو الذی فیه و اما المانع فالسده و تلک السده اما عرضیه بادیه مثل شد بعض الاعضاء من اصله شداً وثیقاً، فان هذا اذا دام فسدالعضو لاحتباس الروح الحیوانی عنه او احتباس القوه الساطعه علی الروح الحیوانی الذی فیه ینتشر فی القلب من النفس فیفسد مزاجها و یهلک، و قدیکون لسده بدنیه مثل ورم حارردی ثابت عظیم غلیظ الماده ساد للمنافذ و مداخل النفس الذی به یجی ٔ الروح الحیوانی و هذا مع ما یحتبس و قد یفسدالمزاج ایضاً و ما کان من هذا فی الابتداء و لم یفسد معه حس ماله حس فیسمی غانغرانا و خصوصاً ما کان فلغمونیا فی ابتدائه و ما کان من الاستحکام بحیث یبطل حس ماله حس و ذلک بان یفسد اللحم و مایلیه و حتی العظم ابتداء او عقیب ورم فانه یسمی شقاقلوس و قد یصیر غانغرایا شقاقلوس بل هوالطریق الیه و کل هذا یعرض فی اللحم و یعرض فی العظم و غیره و اذا اخذ یسعی افساده العضو و یرم ما حول الفاسد ورماً یؤدی الی الفساد فحینئذ یقال لجمله العارض اکله و یقال لحال الجزء من العضو من الجزء الذی یعفن موت و لولا غلظ الماده لم تلزم و اندفعت. رجوع به کتاب چهارم قانون چ تهران سال 1295 قمری ص 62و 63 شود.

فرهنگ عمید

=قانقاریا

فرهنگ فارسی هوشیار

غانقرایا: یونانی تازی گشته گندریش مردگی یک ناحیه کم و بیش وسیع از یک عضو. پیدایش غانغرایا بر اثر عفونتهای مزمن موضعی دراعضا حاصل می شود ولی چون آنتی بیوتیکهای قوی وجود دارد غانغرایا هم کمتر دیده می شود. معمولا غانغرایا در انساج مختلف به نامهای گوناگون خوانده می شود. اگر همه قسمتهای یک عضو یا تمام یک نسج مشخص از یک عضو ابتلا بغانغرایا و مردگی پیدا کرده باشد به نام اسفاسل خوانده می شود و مردگی قسمت کمتری از اعضا را معمولا به نام نکروز می نامند. و قطعات کرده جداشده از استخوان ها را به نام سکستر می نامند و همچنین غانغرایای انساج نرم را به نام اسکار می نامند. انساج مبتلی بغانغرایا معمولا کبود یا بنفش رنگ می شوند و دارای سردی موضعی می باشند. غانقرایای خشک تقریبا بدون بو است ولی غانغرایای مرطوب دارای بوی گندیدگی میباشد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر