معنی غالیه سا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غالیه سا. [ی َ / ی ِ] (نف مرکب) غالیه سای. رجوع به همین مدخل شود:
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست.
حافظ.

فرهنگ معین

غالیه ساز، عطرفروش. [خوانش: (~.) [ع - فا.] (ص فا.)]

فرهنگ عمید

آن‌که غالیه بساید، غالیه‌ساینده: باد صبح از نسیم نافه‌گشای / بر سواد بنفشه غالیه‌سای (نظامی۴: ۷۱۳)،
[مجاز] خوش‌بو، معطر: مگر تو شانه زدی زلف عنبر‌افشان را / که باد غالیه‌سای است و خاک عنبربوست (حافظ: ۱۳۰)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر