معنی عنزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
عنزی. [ع َ] (ص نسبی) منسوب به عنزبن وائل بن قاسط. رجوع به عنز (ابن وائل...) و اللباب فی تهذیب الانساب شود.
عنزی. [ع َ ن َ] (ص نسبی) منسوب به عنزهبن اسدبن ربیعهبن نزاربن معدبن عدنان که حیی است از ربیعه. (از اللباب فی تهذیب الانساب).
- لاأفعل کذا حتی یؤوب العنزی، فلان کار را انجام نمیدهم تا عنزی بازگردد، یعنی آن کار را هرگز انجام نمیدهم. و عنزی مردی بود از بنی عنزه که برای چیدن قرظ (برگ درخت سلم) رفت و بازنگشت. (از اقرب الموارد). رجوع به قارظ عنزی و قارظان شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.