معنی عنان بازداشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عنان بازداشتن. [ع ِ ت َ] (مص مرکب) مرکب بداشتن. ایستانیدن اسب. از حرکت بازداشتن اسب:
بترسید و گوشی بر آواز داشت
از آن خوش رکابی عنان بازداشت.
نظامی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر