معنی عمل فرما در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
عمل فرما. [ع َ م َ ف َ] (نف مرکب) آنکه مأموریت دهد. آنکه شغل دیوانی دهد:
جان فشانم عقل پاشم فیض رانم دل دهم
طبع عالم کیست تا گردد عمل فرمای من.
خاقانی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.