معنی عمرمختار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عمرمختار. [ع ُ م َ م ُ] (اِخ) عمربن مختاربن عمر منفی. مشهور به عمرمختار. ازمجاهدان بزرگ قرن اخیر در طرابلس غرب. اصل او از قبیله ٔ مِنفه از قبایل بادیه ٔ برقه بود و بسال 1275 هَ.ق. در بطنان متولد شد و بسال 1312 هَ.ق. به سودان سفر کرد و تا سال 1321 هَ.ق. در آنجا بود، سپس به برقه بازگشت. و چون بسال 1329 هَ.ق. ایتالیا شهر بنغازی را اشغال کرد، وی پیشرو نهضت و مبارزه بر ضد اشغالگران شد و حدود سی سال بین او و یارانش با قوای ایتالیا جنگها و مبارزات سختی ادامه یافت و سرانجام بسال 1350 هَ.ق. از طرف نیروی دشمن غافلگیر شد و او را دستگیر ساخته به بنغازی بردند و چند روز پس از دستگیری او را اعدام کردند. (از الاعلام زرکلی از «عمرالمختار» تألیف احمد محمود، و برقه العربیه ص 488).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر