معنی علی مصری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) مشهور به اثمیدی. ازمحدثان قرن هفتم هَ. ق. رجوع به علی اثمیدی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن علی بن هبهاﷲبن احمد اسنایی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. رجوع به علی اسنایی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبداﷲ مصری. مکنی به ابوالحسن. صوفی بود و در حدود سال 1075 هَ. ق. درگذشت. او راست: تحفهالابرار فی ذکر شی ٔ من فضل صحبه الاخیار. (از هدیه العارفین بغدادی).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی. رجوع به علی عزیزی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) (علی خیری...) ابن عمر خربونی مصری. رجوع به علی خیری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عنتر رشیدی مصری. رجوع به علی رشیدی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن احمدبن حسن. مشهور به مصری و مکنی به ابوالحسن. واعظو فقیه و محدث بود. وی در سال 251 یا 257 هَ. ق. در سامراء متولد شد و به بغداد رفت و دیرزمانی نیز درمصر اقامت گزید سپس به بغداد بازگشت و در سال 337 یا 338 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- الاخلاص. 2- الصیام. 3- فضل الفقر علی الغنی. (از معجم المؤلفین از الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 185 و تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 12 ص 75 و المنتظم ابن جوزی ج 6 ص 365 و شذرات الذهب ابن عماد ج 2 ص 347 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 679).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن حسن بن یوسف بن یحیی مصری. ملقب به کمال الدین و مشهور به ابن النبیه. ادیب و شاعر و نویسنده بود و در آغازآل ایوب را مدح میگفت سپس بمدح الملک الاشرف پرداخت وساکن نصیبین شد. و در بیست و یکم جمادی الاولای سال 619 هَ. ق. در آنجا درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 148 و سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 161 و فهرس مخطوطات الظاهریه و فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 71 و شذرات الذهب ابن عماد ج 5 ص 85 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 769 و روضات الجنات خوانساری ص 488 و فهرست الخدیویه ج 4 ص 236).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن زهران بن علی رشیدی مصری شافعی. مشهور به خضری. رجوع به علی خضری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن سلیم مصری. ملقب به بهاءالدین و مشهور به ابن حِنّا. وی از بزرگان عصر خویش بود و در سال 603 هَ. ق.در مصر متولد شد و وزارت الظاهر فاطمی را بر عهده داشت و پس از الظاهر در وزارت فرزندش سعید باقی ماند تا اینکه در سال 677 هَ. ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی از فوات الوفیات ج 2 ص 76 و ابن فرات ج 7 ص 125).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن عامر نجار مصری شافعی. رجوع به علی نجار شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن احمدبن محمد بکری صدیقی مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی. مکنی به ابوالارشاد و ملقب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن عبدالصمدبن عبدالاحدبن عبدالغالب همدانی سخاوی. ملقب به علم الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین سخاوی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان جذامی مصری سعدی. ملقب به علاءالدین. رجوع به علی سعدی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن محمدبن علی بن احمدبن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی. مشهور به ابن حجر. رجوع به علی عسقلانی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبداﷲ طحان ازهری مصری. رجوع به علی طحان شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن محمدبن محمدبن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی منوفی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمد اشمونی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. رجوع به اشمونی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمد حداد مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی حداد و نیز طبسی (علی بن محمدبن...) شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمد عسیلی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. رجوع به علی عسیلی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمد مصری. ملقب به علاءالدین. فقیه و واعظ بود ودر حدود سال 1127 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- الاجوبه الغالیه عن المسائل الخافیه. 2- کشف القناع عن الفاظ شبههالسماع. 3- مشارق الانوار فی فضل الورع. 4- مشکاه الانوار فی لطائف الاخبار. (از معجم المؤلفین).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمودبن ابی بکر حموی مصری حنبلی. مشهور به ابن مغلی و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی حموی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) (علی بهجت...) ابن محمودبن علی آغا. رجوع به علی بهجت شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن منجب بن سلیمان صیرفی مصری. مکنی به ابوالقاسم. رجوع به علی صیرفی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن مؤمل بن علی بن غسان مصری. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن غسان. نویسنده و شاعر بود (435- 515 هَ. ق.). او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از خریدهالقصر عماد اصفهانی، قسمت شعرای مصر ج 2 ص 227).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) (قاضی...) ابن نعمان بن محمدبن منصور مغربی مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مغربی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن یحیی زیادی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. رجوع به علی زیادی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی. مشهور به غزولی. رجوع به علی غزولی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) (دکتر علی...) عنانی. رجوع به علی عنانی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبداﷲ طوری مصری حنفی. رجوع به علی طوری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبداﷲ شونی احمدی مصری شافعی. رجوع به علی شونی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن ابراهیم بن سعیدبن یوسف حوفی مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی حوفی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسن بن محمدبن فهر فهری مصری مالکی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی فهری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن ابراهیم بحری مصری مالکی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. وی از قضاه بود و به عربیت و دانش فرایض و حساب و حدیث معرفتی تام داشت. در دوم جمادی الاولی سال 878 هَ. ق. درگذشت. او را کتابی در نحو است. (از معجم المؤلفین از الانس الجلیل ص 587).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی. مشهور به ابن نفیس و ملقب به علاءالدین. رجوع به ابن نفیس و علی (ابن ابی حزم...) شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمدبن ابی دجانه ٔ مصری. مکنی به ابوالحسن. وی از خطاطان و کاتبان بود و خطی خوب و بسیار زیبا داشت. اصل او از مصر بود اما در بغداد اقامت داشت و در آنجا به خطاطی مشغول بود. نوشته ای از او در دست است که در سال 384 هَ. ق. آن را نگاشته است. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 81).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمدبن احمد قلقشندی مصری شافعی. نسب شناس قرن دهم هَ. ق. رجوع به علی قلقشندی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمدقرافی انصاری مصری شافعی. رجوع به علی قرافی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمد مصری شامی اشعری. مشهور به ابن صدقه. فقیه و واعظ قرن نهم هَ. ق. بود و در سال 790 هَ. ق. متولد شد. او راست: 1- اسرار العبادات والقربه الی رب البریات. 2- الجمع المنتخب فی الوعظ والخطب. 3- الکوکب الوهاج فی شرح المنهاج. 4- معالم الاحکام فی الفقه. (ازمعجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 191).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) (علی عزت...) ابن بدوی مصری. رجوع به علی عزت شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن بلبان بن عبداﷲ فارسی مصری حنفی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و نحوی و محدث بود و در نظم سخن دست داشت. در سال 675 هَ. ق. متولد شد. وی از امرا بود و به تدریس و افتاء اشتغال داشت و در 7 شوال سال 739 هَ. ق. در منزل خود واقع بر ساحل نیل درگذشت. او راست: 1- الاحسان فی تقریب صحیح ابن حبان. 2- تحفهالحریص فی شرح التلخیص للخلاطی. 3- تحفهالصدیق فی فضائل ابی بکر الصدیق. 4- تلخیص الامام فی احادیث الاحکام لابن دقیق العید. 5- سیرهالنبی (ص). و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین بمآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون ص 158 و... هدیه العارفین ج 1 ص 718. ایضاح المکنون ج 1 ص 32. النجوم الزاهره ٔ ابن تغری بردی ج 9 ص 331. حسن المحاضره ٔ سیوطی ج 1 ص 267. تاج التراجم ابن قلطوبغا ص 31. الفوائد البهیه ص 118. الجواهر المضیئه قرشی ج 1 ص 354. فهرس المخطوطات المصوره ٔ سید ج 1 ص 257.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن جزار مصری حنفی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. در برخی از علوم عصر خود دست داشت و بسال 984 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- تحقیق آمال الراجین فی أن والدی المصطفی (ص) بفضل اﷲ تعالی فی الدارین من الخالدین. 2- تحقیق السؤل و المنی فی الکلام علی ولدالزنا. 3- تحقیق الفرج والامان و الفرح لاهل الایمان بدوله السلطان سلیم بن سلیمان خان. 4- السر المصطفوی فی الطب النبوی. (از معجم المؤلفین).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسن بن ابراهیم انکوری مصری. مشهور به درویش. رجوع به علی درویش شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسن بن حسین بن محمد موصلی مصری شافعی خلعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی خلعی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسن بن صدقه ٔ مصری یمانی حنفی. مشهور به امام بیرم پاشا. رجوع به علی بیرم شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسن بن علی اسنوی مصری شافعی. ملقب به بدرالدین. رجوع به علی اسنوی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسن بن علی لیثی مصری. رجوع به علی لیثی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن خلیل مرصفی یا مرصفاوی مصری مدنی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مرصفی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبداﷲ سفطی مصری مالکی. مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی وراق شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن داودبن سلیمان جوهری مصری شافعی. ملقب به نورالدین. رجوع به علی جوهری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن رضوان بن علی بن جعفر مصری. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن رضوان. طبیب و حکیم و ریاضی دان بود. و در شهرجیزه ٔ مصر متولد شد و در سال 453 یا 460 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- تفسیر چهار مقاله از مقالات بطلمیوس. 2- حاشیه بر مقاله ٔ اول مجسطی. 3- دفع مضار الابدان بأرض مصر. 4- رساله ای درباره ٔ بقای نفس بعد از مرگ. 5- رساله ای درباره ٔ فلج. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 170. عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 2 ص 99. تاریخ مختصر الدول ص 331. تاریخ الحکماءقفطی ص 443. النجوم الزاهره ٔ ابن تغری بردی ج 5 ص 69.شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 291. کشف الظنون ص 1596.ایضاح المکنون ج 1 ص 474. عقودالجواهر ص 161. فی ادب مصر الفاطمیه ٔ محمد کامل حسین ص 84. فهرست خدیویه ج 6 ص 15. فهرست کتابخانه ٔ دانشگاه تهران ج 3 ص 862. فهرست کتابخانه ٔ مجلس شورای ملی در تهران ص 14. هدیه العارفین ج 1 ص 690. و نیز رجوع به ابن رضوان شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن سراج بن عبداﷲ مصری. مکنی به ابوالحسن. محدث و حافظ و عارف به ایام (جنگها) بود و در مصر و شام و عراق دانش آموخت و در بغداد سکونت گزید و شروع به تصنیف کرد. وی در ربیعالاول سال 308 هَ. ق. درگذشت. (از معجم المؤلفین از سیر النبلاء ذهبی ج 9 ص 211 و تاریخ دمشق ابن عساکر ج 12 ص 51 و میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 226 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 2 ص 289 و لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 230).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن سعیدبن عثمان بن سعید مصری. مکنی به ابوعلی. وی را تصانیفی بود. و بسال 353 هَ. ق. درگذشت. (از معجم المؤلفین از عیون التواریخ ج 12 ص 115).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) (علی مبارک...) ابن سلیمان بن ابراهیم روجی مصری. رجوع به علی مبارک شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن سلیمان بن عبداﷲ منصوری مصری. رجوع به علی منصوری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن سندبن علی بن سلیمان. وی در اصل لواتی بود ولی در ابیار می زیست و از شافعیان مصر بود. رجوع به علی ابیاری شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن صدقهبن علی بانقوسی حلبی مصری شافعی. ملقب به علاءالدین. رجوع به علی بانقوسی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن ظافربن حسین أزدی مصری مالکی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین. رجوع به علی ازدی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن ظهیربن شهاب مصری. مشهور به ابن کفتی و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 689 هَ. ق. او را کتابی است که در آن از استادان و شیوخ خود که قرائت را از آنها فراگرفته است یاد میکند. (از معجم المؤلفین از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 547).

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبدالرحمان بن احمدبن یونس بن عبدالاعلی صدفی مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن یونس (ابوالحسن علی بن...) و نیز علی (ابن عبدالرحمان بن...) شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبدالرحمان بن محمد خطیب شربینی مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی شربینی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبدالقادر نبیتیتی مصری حنفی. رجوع به علی نبیتیتی شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبداﷲ. مشهور به زین العرب مصری. رجوع به علی زین العرب شود.

علی مصری. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) علی عمر. رجوع به علی عمر شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری