معنی علی مازندرانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی مازندرانی. [ع َ ی ِ زَ دَ] (اِخ) (ملا...). مشهور به جاوید. و چون نسب خود را به بلال حبشی میرساند، به «حبش » نیز شهرت دارد. وی در مازندران قاضی بود و در سال 1070 هَ. ق. در اصفهان درگذشت و در مقبره ٔ بابارکن الدین دفن گشت. تخلص او ابتدا «دانش » بود سپس تخلص «جاوید» را برگزید. او را اشعاری است. (از الذریعه ج 9 ص 190 و 753 از تذکره ٔ نصرآبادی ص 374 و آتشکده ٔ آذر ص 165 و تذکره ٔ غنی ص 35 و مطلع الشمس ج 2 ص 444).

علی مازندرانی. [ع َ ی ِ زَ دَ] (اِخ) ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی. رجوع به علی نوری شود.

علی مازندرانی. [ع َ ی ِ زَ دَ] (اِخ) ابن علی استرابادی مازندرانی. ملقب به عمادالدین. رجوع به علی استرابادی شود.

علی مازندرانی. [ع َ ی ِ زَ دَ] (اِخ) ابن فاضل مازندرانی. ملقب به زین الدین. وی در حدود سال 699 هَ. ق. در قید حیات بود. او راست: 1- القوائد الشمسیه. 2- قصه الجزیره الخضراء. (از معجم المؤلفین).

علی مازندرانی. [ع َ ی ِ زَ دَ] (اِخ) نوری مازندرانی اصفهانی. رجوع به علی نوری شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر