معنی علی سعدی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی سعدی. [ع َ ی ِ س َ] (اِخ) ابن جعفربن علی سعدی صقلی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفر...) شود.

علی سعدی. [ع َ ی ِ س َ] (اِخ) ابن حجربن ایاس سعدی مروزی. وی محدث و حافظ و جهانگرد (رحال) و از مردم خراسان بود. در سال 154 هَ. ق. متولد شد. وسفری بدمشق کرد و در نیمه ٔ جمادی الاولی سال 244 هَ.ق. در سن نودسالگی درگذشت. او راست: 1- احکام القرآن. 2- فوائد فی الحدیث. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 672 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 2 ص 33 و تاریخ دمشق ابن عساکر ص 12 و الوافی صفدی ج 12 ص 20).

علی سعدی. [ع َ ی ِ س َ] (اِخ) ابن سلیمان بن احمدبن محمد سعدی صالحی حنبلی مرداوی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مرداوی شود.

علی سعدی. [ع َی ِ س َ] (اِخ) ابن عبدالرحمان سعدی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع (ابوالقاسم علی بن جعفر...) و علی (ابن عبدالرحمان سعدی) شود.

علی سعدی. [ع َ ی ِ س َ] (اِخ) ابن عبداﷲبن جعفربن نجیح سعدی (از موالی طایفه ٔ سعدی) بصری. مشهور به ابن مدینی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بصری شود.

علی سعدی. [ع َ ی ِ س َ] (اِخ) ابن قاسم سعدی حلبی رامی. رجوع به علی رامی شود.

علی سعدی. [ع َ ی ِ س َ] (اِخ) ابن قاضی سعدی. ملقب به علاءالدین. او راست: غایهالبیان و نهایهالتبیان فی تاریخ آل عثمان. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1191).

علی سعدی.[ع َ ی ِ س َ] (اِخ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان جذامی مصری سعدی. ملقب به علاءالدین. وی ادیب و نویسنده و شاعر و کاتب دولت منصوریه بوده است. در سال 676 هَ. ق. متولد شد و در چهارم رمضان سال 717 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- المفاخره بین السیف و الرمح. 2- مراتعالغزلان فی وصف الغلمان. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 171 و الدرر الکامنه ٔ ابن حجر ج 3 ص 109 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1758).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر