معنی علی بحری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی بحری. [ع َ ی ِ ب َ] (اِخ) ابن ایبک ترکمانی صالحی، ملقّب به نورالدین و منصور. دومین از ممالیک بحری مصر و شام بود. وی در سال 645 هَ. ق. متولد شد و چون در سال 656 هَ.ق. پدرش الملک المعز آیبک به قتل رسید وی را با وجود صغر سن به پادشاهی برگزیدند و لقب منصور بدو دادندو علم الدین سنجر حلبی از جانب وی به اداره ٔ امور مملکت پرداخت. هنگامی که هلاکوخان مغول بر بغداد استیلا یافت و پسر خود را با لشکری عظیم برای تسخیر شام فرستاد، امرای دولت بحریه نیکوتر دیدند که پادشاهی مقتدرتر بر مملکت حکومت کند. لذا در اواخر سال 657 هَ. ق. او را از پادشاهی خلع کردند و با مادرش به دمیاط فرستادند و وی تا آخر عمر در آنجا بسر برد. و بجای او فرمانده لشکر و نائب السلطنه که شخصی بنام «قطز» بود عهده دار امور مملکت شد. (از الاعلام زرکلی بنقل از السلوک مقریزی ج 1 ص 405) (از طبقات سلاطین اسلام ص 71).

علی بحری. [ع َ ی ِ ب َ] (اِخ) ابن ابراهیم بحری مصری مالکی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. از قضات قرن نهم هجری. رجوع به علی مصری شود.

علی بحری. [ع َ ی ِ ب َ] (اِخ) ابن احمدبن زین الدین بحری (علی تقی....). او راست: نهج المحجه، که در سال 1235 هَ. ق. از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرست دارالکتب المصریه ج 5 ص 397).

علی بحری. [ع َ ی ِ ب َ] (اِخ) منصور. از ممالک بحری. رجوع به علاءالدین بحری شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر