معنی علیا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علیا. [ع ُل ْ] (ع ن تف) مؤنث أعلی ̍. بلندتر. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). || هر جای بلند. (از اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، عُلا. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به أعلی ̍ شود.
- الید العلیا خیر من الید السفلی، منظور از علیا در اینجا بخش نده و انفاق کننده و یا عفیف است. و مقصود از سفلی سؤال کننده و درخواست کننده است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب الموارد).
- صفه اﷲ العلیا، منظور شهادت «لا اله الاّ اﷲ» است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب االموارد).
- علیا مضر، قسمت بالای مضر، که گویند قریش و قیس است. و غیر از آنها را سفلی مضر گویند. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه).

علیا. [] (اِخ) نام عورتی که پس از «هوشی »هفت سال بر بنی اسرائیل سلطنت کرد و بعضی از ملک زادگان را به قتل رساند. (از حبیب السیر چ تهران ص 46).

علیا. [ع ُل ْ] (اِخ) دهی است از دهستان میمند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، که مشهور به «ده بالا» است. رجوع به «ده بالا» شود. (از فرهنگ جعرافیایی ایران ج 7).

علیا. [ع ُل ْ] (اِخ) دهی است کوچک از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 45 هزارگزی شمال زرقان و 6 هزارگزی راه فرعی مرودشت به ابرج. سکنه ٔ آن 45 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

علیا. [ع ُل ْ] (اِخ) قریه ای است واقع در ده فرسخی میانه ٔ جنوب و مشرق آباده. (از فارسنامه ٔ ناصری).

علیا. [ع ُل ْ] (اِخ) قریه ای است از قرای ناحیه ٔ فرمشکان، که آن ناحیه ای است در جنوب کوار. (از فارسنامه ٔ ناصری).

علیا. [ع ُل ْ] (اِخ) یکی از دهستان های چهارگانه ٔ شهرستان اردستان است که در خاور این شهرستان واقع شده و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است:
حدود: از شمال به دهستان گرمسیر، از جنوب به دهستان برزاوند و بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان، از خاور به دهستان پائین، از باختر به شهرستان کاشان.
وضع طبیعی: در مرکز این دهستان دو رشته ارتفاع مجزا بنام کوه «جقند» و کوه «لاسیب » قرار دارد، که راه اردستان به اصفهان از وسط این دو ارتفاع میگذرد.و دیگر رشته ارتفاع کوه «شورغستان » که از جنوب خاور بطرف شمال باختر ادامه دارد (که خطالرأس این رشته ارتفاع حد طبیعی دهستان علیا را با بخش کوهپایه مشخص مینماید). ضمناً راه فرعی اردستان به اصفهان از گردنه ٔ شورغستان رشته ارتفاع نامبرده عبور میکند. هوای این دهستان نسبتاً معتدل، و آب مزروعی قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات، گردو، بادام، قیسی و کتیرا است.
شغل اهالی زراعت و مختصری گله داری، و صنعت محلی آن کرباس بافی است. قرای این دهستان بوسیله ٔ راههای ماشین رو و ارابه رو به یکدیگر مربوط میشوند. این دهستان از26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 13340 تن است.
قرای مهم آن عبارتند از کچوسنگ (مرکزدهستان)، شیرازان، جنبه، فسخود، آونج. در بهار سال 1328 هَ. ش. بعلت جریان سیل، قسمتی از آبادیهای این دهستان خراب شد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

فرهنگ معین

بلندتر، بالاتر، هر جای بلند و مرتفع. [خوانش: (~.) [ع.] (ص تف.) مؤنث اعلی. ]

(ص.) جای بلند، (اِ.) آسمان، سر کوه. [خوانش: (عُ لْ) [ع.]]

فرهنگ عمید

هر مکان مرتفع، جای بلند،
(اسم) سرکوه،
(اسم) آسمان،

[مقابلِ سفلیٰ] ویژگی جای بلند، بالا،
[قدیمی] والا، باارزش،

فرهنگ فارسی هوشیار

هر جای بلند، مونث اعلی

فرهنگ فارسی آزاد

عُلْیا، (مُؤنَّث اَعْلی و خلافِ سُفْلی)، اَعْلی-اَشْرَف- فوق همه- بالاتر از همه- مکان بلند و مُشْرِف،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری