معنی علقه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

عشق، دلبستگی، گرانمایه از هر چیزی.3- آن مقدار از علوفه که غذای یک روزه شتر باشد. [خوانش: (عُ لْ قَ) [ع. علقه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

نطفه یا جنین که هنوز به‌صورت پارۀ خون بسته است،
* علقهٴ ‌مضغه: [مجاز] شخص پست و حقیر،

تعلق، عشق و محبت، دلبستگی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بستگی، بند، پیوستگی، تعشق، تعلق، تمایل، عقد، علاقه، وابستگی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ آویزش، دلمه خون بسته، پست خود نما، جغله بچه که هنوز بزرگ نشده (اسم) آویزش، قطعه ای خون، طور دوم از ادوار نطفه که مانند خون غلیظ شده منجمد گردد خون بسته. یا علقه مصغه. شخص پست و حقیری که می خواهد خود نمایی کند، بچه ای که هنوز رشد نکرده (در مقام توهین گویند) .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر