علف‌چر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علف چر. [ع َ ل َ چ َ] (نف مرکب) چرنده ٔ علف. گیاه خوار. علفخوار. || (اِ مرکب) مقدار علفی که برای یک دسته ستور صرف شود: علف چر مالهای ما روزی یک خروار است. || مرتع.زمینی که برای چریدن گاو و گوسفند و جز آن رها کنند. زمین گیاهناک، چریدن گاو و گوسفند و امثال آنرا.
- حق علف چر، بهای چرانیدن علف زمین که به مالک آن دهند.

فرهنگ معین

(ص فا.) علف - خوار، (اِ.) مقداری علف که جهت دسته ای از ستور صرف شود، مرتع. [خوانش: (~. چَ) [ع - فا.]]

فرهنگ عمید

(کشاورزی) زمینی که محصولات باقی‌مانده در آن به مصرف چرا می‌رسد،
پولی که دامدار در برابر چرای دام به صاحب زمین دارای آب و علف می‌دهد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

چراگاه، راود، علفزار، مرتع، مرغزار

گویش مازندرانی

مرتع، چراگاه، به چرا رفتن حیوانات

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ چرک، چرا گاه ‎ (صفت) چرنده علف علفخوار، (اسم) مقداری علف که جهت دسته ای از ستور صرف شود: علف چر مالهای ما روزی یک خروار است، زمینی پر غلف که گاو و گوسفند و جز آن - ها در آن چرند مرتع.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر