معنی عقده گشایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
عقده گشایی. [ع ُ دَ / دِ گ ُ] (حامص مرکب) گشودن گره. (فرهنگ فارسی معین). || حل مشکلات و آشکار نمودن کار مشکل و دشوار. (ناظم الاطباء). مشکل گشائی. (فرهنگ فارسی معین):
خاری که در این بادیه بیکار نماید
از آبله ٔپای طلب عقده گشائی است.
میرزا صائب (از آنندراج).
فرهنگ معین
مشکل گشایی.2- ارضاء امیال سرکوب شده. [خوانش: (~.) [ع - فا.] (حامص.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
گره گشایی گشودن گره، حل مشکل مشکل گشایی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.