معنی عقده گشا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
عقده گشا. [ع ُ دَ / دِ گ ُ] (نف مرکب) عقده گشای. عقده گشاینده. آنکه یا آنچه گرهی را بگشاید. (فرهنگ فارسی معین). چیزی که بدان عقده گشاده شود، چون ناخن و نوک کارد و مانند آن. (آنندراج):
در عقده کار دل افتد ز روزگار
تا از ابروی تو عقده گشا میتوان گرفت.
طالب آملی (از آنندراج).
|| مشکل گشا. (ناظم الاطباء). آنکه مشکلی را حل کند. (فرهنگ فارسی معین). || (اِ مرکب) در اصطلاح موسیقی، یکی از گوشه های دستگاه شور. (فرهنگ فارسی معین).
آنکه یا آنچه گرهی را میگشاید، آن که مشکلی را حل میکند، گرهگشا، مشکلگشا،
(موسیقی) گوشهای در دستگاه شور،
گره گشا