معنی عقاص در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عقاص. [ع ِ] (ع اِ) رشته که بدان گیسو بندند. (منتهی الارب). نخی که بوسیله ٔ آن اطراف ذؤابه را بندند. ج، عُقُص. (از اقرب الموارد). موی بند. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی). جل گیس. گیسوبند. گیس باف. || «دواره» و شکنبه که در شکم گوسپند است. (از اقرب الموارد). || ج ِ عَقیصه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || ج ِ عَقصه. (اقرب الموارد).

عقاص. [ع ُ] (ع اِ) بیماریی است گوسپندان را. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

گیسو بند مویباف پیچه (تک: عقیصه) گیسوی بافته گیسوی تابداده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر