معنی عفرة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
عفره. [ع َ رَ] (ع اِ) سپیدی غیرخالص. (منتهی الارب).
عفره. [ع ِ رَ] (ع ص) مؤنث عفر. || زن پلید. || (اِ) موی گردن شیر و خروس. (منتهی الارب).
عفره. [ع ُ رَ] (ع اِ) سرخی پشت آهو مایل به سپیدی. (منتهی الارب). رنگ اعفر. (از اقرب الموارد). رجوع به اعفر شود. || عفره البرد؛ اول سرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || موی قفای شیر و خروس. (منتهی الارب). موی پشت و قفا در شیر و خروس و غیره، که هنگام ستیزه آنها را بر یافوخ و میان سر خود می آورند. (از اقرب الموارد). || سپیدی غیرخالص. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || ثرید سپید شده. (از اقرب الموارد).
عفره. [ع ُ ف ُرْ رَ] (ع اِ) اخلاط مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || عفره البرد و الحر؛ سختی و اول گرما و سرما، و آن لغتی است در افره، و آن را به فتح اول نیز خوانده اند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب).