معنی عرش بلقیس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
عرش بلقیس. [ع َ ش ِ ب ِ] (اِخ) تخت بلقیس، ملکه ٔ سبا، که داستان آن در قرآن کریم مذکور است:
نشستم از برش چون عرش بلقیس
بجست او چون یکی عفریت هایل.
منوچهری.
عرش بلقیس. [ع َ ش ِ ب ِ] (اِخ) جایگاهی است در یک روزه راه از ذمار. از آثارش فقط شش ستون رخام باقی مانده و کنار آن آبهای جاری بسیاری یافت شود، و آبگیرهایی دارد که هر کس وارد آنها شود به قول اهالی آنجا غرق شود، و کسی را یارای آن نیست که به آن ستونها برسد. اهالی آن بلاد را عقیده براین است که آن عرش و تخت بلقیس بوده است. (از معجم البلدان).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.