معنی عربده کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عربده کردن. [ع َ ب َ دَ / دِ ک َ دَ] (مص مرکب) بدمستی کردن. فریاد کردن:
شحنه بود مست که آن خون کند
عربده با پیرزنی چون کند.
نظامی.
هر که می با تو خورد عربده کرد
هر که روی تو دید عشق آورد.
سعدی.
پسرش خمر خورد و عربده کرد. (گلستان).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) بد خویی کردن، بدمستی، نعره زنی، نعره زدن. (مصدر) بد خویی کردن، بدمستی، نعره زنی، نعره زدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر