عربد | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

عربد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عربد. [ع ِ ب َدد / ب ِدد] (ع ص) درشت از هر چیزی. || (اِ) خوی و عادت. (منتهی الارب) (آنندراج). || دأب و عادت، و گفته شده است صحیح آن در دأب و عادت عرید است، یقال مازال عریده، کذا ای دأبه و هجیره. (از اقرب الموارد). || ماری است که در دمد و نگزد. || یا ماری است خبیث سرخ رنگ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب).

عربد. [ع ِ ب ِ] (ع اِ) مار. || (ص) زمین درشت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب).

عربد. [ع ُرَ ب ِ] (ع ص) عُرَبِدَه. عُبْرُد. عُبَرِد. عُبارِد. جاریهٌ عُرَبِد؛ دختر سپیدرنگ، تازه بدن نازک و لرزان اندام. (از منتهی الارب، ذیل ماده ٔ «ع ب ر د»).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ سخت بسیار، مار نر، خوی

فرهنگ فارسی آزاد

عِرْبِد-عِرْبَدّ، شدید و سخت-عادت-افعی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر