معنی عاطف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عاطف. [طِ] (ع ص) مهربانی کننده. || برگرداننده. (غیاث اللغات) (منتهی الارب). || آهو که گردن کج کند وقت نشستن. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِ) چادر. (منتهی الارب). || اسب ششم رهان. از جمله ده اسب که بدان گروبسته دوانند. (از غیاث اللغات) (از مهذب الاسماء).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ چادر، برگرداننده، مهربانی کننده نوازشگر

فرهنگ فارسی آزاد

عاطِف، مهریان- متمایل- عطف دهنده (جمع:عُطُف-عَطَفَه)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر