عارض افروختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
عارض افروختن. [رِ اَ ت َ] (مص مرکب) کنایه از غضبناک شدن و خشمگین گشتن.
فرهنگ معین
(~. اَ تَ) [ع - فا.] (مص ل.) کنایه از: خشمگین شدن.
فرهنگ فارسی هوشیار
تاوریدن زبانزد فرزانی، روی دادن، داد خواستن (مصدر) غضبناک شدن خشمگین گشتن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.