معنی عاج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عاج. [عاج ج] (ع ص) طریق عاج،راه پر از روندگان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

عاج. [ج ِ] (ع اِ) مبنی بر کسر زجری است مر ناقه را. (منتهی الارب).

عاج. (ع اِ) استخوان پشت دابه ٔ دریائی است یا آن باخه ای است که از آن دست برنجن و شانه ها سازند. و عامه عاج را دندان فیل گویند. (منتهی الارب). لیث گوید: تنها دندان فیل را عاج گویند. (اقرب الموارد). عاج از جمله متاعهای عمده ٔ تجارت صور. وتخت سلیمان از عاج بود و در بناء خانه ها و اسباب و اثاث البیت مستعمل بود. و بعضی را گمان چنان است که مقصود از قصرهای عاج که در کتاب مزامیر مسطور است ظرفی چوبی است که به هیئت قصر از عاج تشکیل یافته یا با عاج مرصع گشته بود که از برای محافظت عطریات میساختند. و دور نیست که مقصود از قصری باشد که بیشتر اسبابهایش از عاج باشد. (قاموس کتاب مقدس):
بامدادان که صبح زرین عاج
کرسی از زر نهاد و تخت از عاج.
نظامی.
- تخت عاج، تختی که در آن عاج بکار رفته باشد:
ببوسیدم این پایه ٔ تخت عاج
دلم گشت روشن بدین فر و تاج.
فردوسی.
چو کاوس را دید بر تخت عاج
ز یاقوت رخشنده بر سرش تاج.
فردوسی.
یکی تخت عاج و یکی تخت چغ
یکی جای شاه و یکی جای مغ.
اسدی.

عاج. (ع ص) ناقه ٔ نرم و رام. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

بافت داخلی دندان که مینای دندان آن را در بر گرفته است، دندان فیل. [خوانش: [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

دو دندان سفید و سخت پیشین فیل، گراز، و کرگدن که برای ساختن اشیای زینتی به کار می‌رود،
ماده‌ای سفید و سخت در زیر مینای دندان،

حل جدول

دندان فیل

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پیلسته

گویش مازندرانی

گیاه افرای سفید، لخت و بدون پوشش

فرهنگ فارسی هوشیار

دندان فیل که گرانبهاست

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری