معنی طیبة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

طیبه. [ب َ] (ع ص) حلال. || روا. || شراب صافی و خالص آن. (منتهی الارب). || (مص) حلال شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || خوش شدن. || خوش بوی شدن. || پاکیزه شدن. (تاج المصادر بیهقی).

طیبه. [ب َ] (اِخ) بنت العجاج المجاشعی، عیال فرزدق شاعر. رجوع به حاشیه ٔ ج 4 عیون الاخبار ابن قتیبه چ دار الکتب المصریه شود.

طیبه. [ب َ] (اِخ) دهیست نزد زرود. || نام زمزم. || نام مدینه ٔ منوره. یثرب. مدینهالسلام. رجوع به طابه شود. (منتهی الارب).

طیبه. [ب َ] (اِخ) مدینه الرسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم. قبل انما سمیت بطیبه بنت قیداربن اسماعیل وکانت تسکنها. (منتهی الارب). مدینه. یثرب. طابه. شهری که پیغمبر صلواه اﷲ علیه و آله بدانجا هجرت کرد.

طیبه. [ی َ ب َ] (ع ص) کار بی دغا و فریب. یقال: سبی ٌ طیبه، ای بلا غدر و نقض عهد. (منتهی الارب). برده ای که در او هیچ شبهت نباشد. (مهذب الاسماء).

طیبه. [طَی ْ ی ِ ب َ] (ع ص) تأنیث طیب، و در تمام معانی با طیب برابر است. ج، طیبات. مقابل خبیثه. قوله تعالی: اء لم تر کیف ضرب اﷲ مثلاً کلمهً طیبهً کشجره طیبه (قرآن 24/14)، نمی بینی ای محمدیعنی نمیدانی که چگونه مثل زد خدای تعالی که گفت کلمتی پاکیزه چون درختی پاک است. مفسران گفتند: مراد بکلمه ٔ پاک گفتن لااله الااﷲ است. (تفسیر ابوالفتح). و نیز قوله تعالی: و جرین بهم بریح طیبه (قرآن 22/10)، وکشتیها ببرد ایشان را بباد خوش چون باد نرم باشد کشتی خوش رود و راست و آسان رود. (تفسیر ابوالفتوح).
- ارواح طیبه، روانهای پاک. در برابر ارواح خبیثه (روانهای پلید و ناپاک).
- خمسه ٔ طیبه؛ محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوه اﷲ و سلامه علیهم اجمعین.
- طیبهالرائحه، خوشبوی. معطر.

طیبه. [طَی ْ ی ِ ب َ] (اِخ) نام مدینه ٔ رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم. || دوده ای است به مصر. (منتهی الارب). || نام قریه ٔعرض از توابع شام که واقع بین تدمر و حلب میباشد.

طیبه. [طَی ْ ی ِ ب َ] (اِخ) شهری است میان واسط و عراق و کوره ٔ اهواز، و دعبل شاعر شیعی خزاعی بدانجا درگذشت. و رجوع به روضات الجنات ص 277 شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر