معنی طنزکنان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

طنزکنان. [طَ ک ُ] (نف مرکب، ق مرکب) نازکنان. در حال ناز و کرشمه:
گه گه آید برِ من طنزکنان آن رعنا
همچوخورشید که با سایه درآید بطرب.
سنائی.

فرهنگ عمید

در‌حال طنز کردن، در‌حال نازوکرشمه، نازکنان،

مترادف و متضاد زبان فارسی

طنازانه، نازکنان، کرشمه‌کنان، عشوه‌کنان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر