معنی طماس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
طماس. [طُ] (اِخ) ایلدوچی.حامل نامه ٔ ایلخان (الجایتوسلطان) نزد سلاطین عالیمقدار فرنگستان (فیلیپ ل ُ بِل، ادوارد دوم و پاپ کلمان پنجم) و بطوری که دهسن در تاریخ خود (ج 4 ص 590) اشاره میکند این شخص در دربارهای اروپا بکلی این نکته را که ایلخان قبول دیانت اسلام نموده است مخفی ساخت زیرا مراسلاتی که از جانبین تبادل شده فعلاً موجود است و در آنجا هم ادوارد دوم در مراسله ٔ مورخه ٔ 30 نوامبر 1307 م. و هم کلمان پنجم پاپ روم در مکتوب مورخ اول مارس 1308 م. بطور وضوح تقاضا نموده اند که الجایتوبا آنها یاری و مساعدت نموده پیروان محمد (ص) را یکسره محو و نابود نمایند... (از سعدی تا جامی ص 53).
طماس. [طُ] (اِخ) لاو.شاعر انگلیسی (1785 م.). (از سعدی تا جامی ص 329).
طماس. [طُ] (اِخ) هاید. از مترجمین غزلیات حافظ به لاتینی. (از سعدی تا جامی ص 331).