معنی طلیعه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(طَ عِ) [ع. طلیعه] (اِ.) مقدمه لشکر، جلوداران لشکر.

فرهنگ عمید

طلایه

مترادف و متضاد زبان فارسی

پدیدار گشتن، ظاهر شدن، پیشرو، پیش‌قراول، طلایه، مقدمه سپاه، آغاز، مقدمه، سپیده، اول آفتاب

فرهنگ فارسی هوشیار

دیده بان پاره ای از جیش که برای آوردن خبر دشمن و نگاهداری لشکر گماشته شوند، پیشقراولان، طلایه، جاسوس، مقدمه لشکر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر